Tuesday, September 04, 2007

دوران


To be in power, u don't need guns or money or even numbers, u just need the will
the other guys wouldn't


چند کار را باید در "دوران" انجام داد." دوران " به دو گونه است . مکان و فکر که همگونند در قیاس با زمان .

در دوران فرداد ، به دلیل بی اهمیت بی پولی ، سه روز مرکز شهر را پیاده گز کردیم .
وقتی با دقت به اطراف نگاه میکردم ، نظرم جلب شد به خطر وارد کردن "زمان" به عنوان بعدی در زندگی چرا که درگیری در زمان القا کرده بود که بیش از یکبار قرار است زندگی کنم . پس "برمیگردم " ای مکان ، باز میآیم ای انسانی که نماینده تفکری ، فعلا "وقت " ندارم
سه روز صبحها از خواب برخواستم ، صبحانه را در چشم انداز زیبای خانه خوردم و تا عصر که دوستان را ملاقات کنم در شهر قدم زدم . در تمام مدت فرداد کسی بود که تشویقم میکرد به "زندگی " که مدتها بود فقط شعارش را جمله وبلاگم کرده بودم . سه روز بستنی خوردیم . سه روز همدیگر را دوست داشتیم . سه روز خندیدیم و قول دادیم که یادمان نرود " زندگی " چیست .
دوستان عزیز - هر سه روز - که قدم رنجه کردید و شبهای فراموش ناشدنی از خود آفریدید ، نمیدانم چگونه خوشحالی خودم را از داشتن شما ابراز کنم .
نمیشه آقا نمیشه ! زورکی نیست
و مرسی فرداد که در تمام "دوران " من حضور داشتی

0 Comments:

Post a Comment

<< Home