Sunday, July 29, 2007

آتش بازی - کانادا

دیشب جای همگی خالی آتش بازی جانانه ای بود اینجا . در کنار نیما و نیلوفر عزیز و مادر گرامیشان خیلی خوش گذشت.
زودتر رفتیم و جای بسیار خوبی هم پیدا کردیم . به قول نیما : "انگار که توپای نور یکراست میومدن تو صورتمون." بارها از خوشحالی داد کشیدم .
این هفته و هفته دیگم ایم مراسم تو ونکوور هست . مامان و که میدونم عاشق اینجئر چیزاس و فکر کنم که بابام خیلی خوشش بیاد . حالا بچه ها فیلم و عکس گرفتن که وقتی واسم فرستادن میذارمشون که ببینین .
در ضمن ! پلیساشون واقعا خفنن ! یه چی تو مایه های 1/3 بر و بچه های سید علی ! ببین اونا چین وقتی میزنن تو کلت !



0 Comments:

Post a Comment

<< Home