Tuesday, December 25, 2007

Sway

Get this widget | Track details | eSnips Social DNA
پرنده گفت : "چه بویی ، چه آفتابی ، آه
بهار آمده است
و من به جستجوی جفت خویش خواهم رفت."

پرنده از لب ایوان پرید. مثل پیامی پرید و رفت

پرنده کوچک بود
پرنده فکر نمیکرد
پرنده روزنامه نمیخواند
پرنده قرض نداشت
پرنده آدمها را نمیشناخت

پرنده روی هوا
و بر فراز چراغهای خطر
در ارتفاع بی خبری میپرید
و لحظه های آبی را
دیوانه وار تجربه میکرد

پرنده ، آه، فقط یک پرنده بود
پرنده، آه، فقط یک پرنده بود

فروغ

0 Comments:

Post a Comment

<< Home