فریدون مشیری
چهرههايي هست اما اين زمان
پيش چشم ما و پيرامونمان
خندههاشان شوم و تلخ و نفرتانگيز است
خنده پيروزي يغماگران
سنگدل جمعي كه ميخندند خوش،
بر گريههاي ديگران!
غافلاند اينان كه چشم روزگار
با سرانجام چنين خوش خندههايي آشناست
در پی هر گریه
من، بر اين ابري كه اين سان سوگوار
اشك بارد زار زار
دل نميسوزانم اي ياران، كه فردا بيگمان
در پي اين گريه ميخندد بهار.
ارغوان ميرقصد، از شوق گلافشاني
نسترن ميتابد و باغ است نوراني
بيد، سرسبز و چمن، شاداب، مرغان مست مست
گريه كن! اي ابر پربار زمستاني
گريه كن زين بيشتر، تا باغ را فردا بخنداني!
گفته بودند از پس هر گريه آخر خندهايست
اين سخن بيهوده نيست
زندگي مجموعهاي از اشك و لبخند است
خنده شيرين فروردين
بازتاب گريه پربار اسفند است.
اي زمستان! اي بهار
بشنويد از اين دل تا جاودان اميدوار:
0 Comments:
Post a Comment
<< Home