Friday, May 25, 2007

یادگاری



وقتی باهاتون حرف میزنم غم ندارم
به قول سعدی :
گفته بودم چو بیایی ، غم دل با تو بگویم ----- چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

صدای مادر دیگه . مثل این میمونه که بری شمال ، شب کنار دریای خزر بشینی و قلیون بکشی . از اون دور که صدای پدر میاد آدم دلش قرص میشه !
دعاهای آقابابا و مادرجون یه کاری میکنه که دنیا به ... نباشه ! قدرتی که من دارم ، خدا اگه داشت خدایی میکرد.
اینطوریم نیست که یادگاریارو آورده باشم که برنگردم. واسه اینه که یادم بمونه که کیم و کجام. قبلنم گفتم که اینجا معروفه که ایران رفتن تمرین میخواد ! فین نکنی ! سرپایی جیش نکنی ! نری تو باشگاه لخت شی دوش بگیری . ...
آداب معاشرتم فرق میکنه ! ولی یسری آدما رو نمیتونی تحمل کنی . آدمایی رو که بخاطرشون گذاشتی و رفتی . ادمایی که ... ولش کن.
منم سر پیری معرکه گیریم گرفته. به قول شاعر:

اون روزا ما دلی داشتیم
واسه بردن جونی داشتیم
واسه مردن کسی بودیم
کاری داشتیم
پاییز و بهاری داشتیم
تو سرا ما سری داشتیم
عشقی و دلبری داشتیم

اینجا افسانه های ما رو دیگه کسی باور نمیکنه ! شدیم پیر مجلس

تو وبلاگ لیشام دیدم هفته گذشته که عروسی کرده . براش آرزوی بهترینها رو دارم از ته ته قلبم . خوش بحال آق داداش گلش کاوه و دوست قدیمی لیلا .


ماجراهای ماها از اوناییه که باور نمیکنین . واسه همینه که وقتی شاهرخ مینویسه واسم مثل اینه که کتیبه حقوق بشر کورش رو دارم میخونم ! وقتی نیلوفر برام پیغام میده و تولدم یادشه ،تا 3 روز به اندازه درکه رفتن شادم . وقتی الهام و نسترن میان بدیدنم فقط میخوام بشینم و نگاهشون کنم تا یاد روزایی بیافتم که فقط خوش بودیم . فقط عشق میکردیم .
حمید و که دیدم برق شیطونی تو چشای هر دومون جرقه میزد . داره عروسی میکنه مرتیکه !
یاد سیگارتی میافتم که انداختیم زیر پاش ! لازم به توضیح نیست. اونای که باید ، خودشون میگیرن !
از پویا به واسطه وبلاگ ساناز خبر دارم وقتی مینویسه ازش . تا صبح پرسه زدن تو خیابونای تهرون و درددل و پریدن از دیوار واسه رفتن توی خوابگاه خواجه نصیر تو خواجه عبدالله !
بوی الکل و بحثایی عجیب از شبای من و پویا زیاد میاد
عکسو خوب نگاه کن بهزاد ! شب رفتن نیلوفر . این غمگین ترین شبمونه و انقده شادیم.
بچه ها یادش بخیر
شاهرخ عزیزم ، یاسر نازنین ، منم خیلی دلم میخواست ببینمتون . دنیا اینجورم نمیمونه . به قول حافظ :

خوش خبر باشی ای نسیم شمال ----- که بما میرسد زمان وصال






1 Comments:

At 27 May, 2007 14:04, Anonymous Anonymous said...

بهزاد جان
ممنون از تبريكت
شاد باشي
:)

 

Post a Comment

<< Home