Tuesday, May 01, 2007

بزرگ شدن


ما معمولا تغییر را در خودمان و اطرافیانمان و حتی محیطمان نمیبینیم . تغییر مثل خوشحالی و خوشبختی از دید من حسی درونی است .
به همین دلیل ، اگر در محیطی دیگر تغییر ایجاد شود، تفاوت آن با اشخاص و اشیاء درون محیط اول آشکار میگردد. این بحث کلی شامل همه موجودات است فارق از زمان .
بحث زمان بسیار مهم است از آنجاییکه تغییر در آینده میتواند در گذشته رخ دهد و بالعکس و این مورد است که باعث سردرگمی کسانی میگردد که به دنبال تغییر در حوزه زمان میگردند .
در مورد انسان، این مساله موجب رنجش کسانیست که موجود مورد بحث را میشناسند ، چه در حوزه خانواده و چه در پیرامون آن .
استقلال درونی و بیرونی ، آشکار شدن برخی تضادها ، تغییر در فرهنگ و ... خود دلیل تغییر نیستند بلکه معلول آن میباشند و بطور جالبی ، معمولا علت در آینده اتفاق می افتد تا گذشته را تغییر دهد.
تفاوت در گذشته احساس میشود چرا که مانند محیط امروز که آینده دیروز است با محل دیروز که گذشته ای از جال میباشد فرق میکند . موجودات دیروز زمانی برای تغییر امروز نمیابند ولی خود تغییر موجبات تفاوت را بر می انگیزد که باعث رنجش محیط اول میشود .
التبه بازهم در اینجا لازم است به استقلال زمان اشاره کنم که "دیروز و امروز " لزوما به معنای گذشته و آینده زمانی نیستند بلکه به گذشته و آینده کلی اشاره دارند .
نامه ات را دیر ، شاید یک ماهی دیر خواندم که اگر خوانده بودم شکی که برای نیامدن داشتم به یقین میرسید و نه شما را میازردم و نه خودم بزرگتر میشدم .

از این بزرگ شدن حالم بهم میخورد

به قول سهراب:

عبور باید کرد
و هم نورد افق های دور باید شد
و گاه در رگ یک حرف ، خیمه باید زد
عبور باید کرد
و گاه از سر یک شاخه ، توت باید خورد

0 Comments:

Post a Comment

<< Home