فال حافظ امشب من
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید *** وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست ***فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید
ز روی ساقی مهوش گلی بچین امروز ***که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید
ز میوههای بهشتی چه ذوق دریابد*** هر آن که سیب زنخدان شاهدی نگزید
مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب*** به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید
چنان کرشمه ساقی دلم ز دست ببرد ***که با کسی دگرم نیست برگ گفت و شنید
من این مرقع رنگین چو گل بخواهم سوخت*** که پیر باده فروشش به جرعهای نخرید
عجایب ره عشق ای رفیق بسیار است ***ز پیش آهوی این دشت شیر نر برمید
بکوی عشق منه بی دلیل راه قدم ***که گم شد آنکه در این ره به رهبری نرسید
خدایرا مددی ای دلیل راه حرم ***که نیست بادیه عشق را کرانه پدید
بهار میگذرد دادگسترا دریاب ***که رفت موسم و حافظ هنوز مینچشید
0 Comments:
Post a Comment
<< Home