Saturday, September 13, 2008

دلتنگیهای قشتگ


با تمام سرزندگی که اینروزها دارم دلم خالی میشه هر چند ساعت به چند ساعت و شدید به یاد آقابابا میافتم . چه دلتنگی زیبایی

انرژی تمام تنیس و اسکیتی که با بچه های اینجا میزنم و از ته دل میخندم و از به یاد آوردن دست مادرجون توی موهام یا شعرهای قشنگ این مادرجون کنار سماورشمیگیرم . قشنگ نیست؟

عجب تابستونیه امسال اینجا . هوا هنوزم عالیه و من سعی میکنم تمام روزها رو به ورزش ؛ تفریح ؛ موسیقی و رقص بگذرونم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home