Thursday, May 04, 2006

نقاب



امروز کلی با خودم حرف زدم. خیلی وقته با خودم حرف میزنم. منکه اینو علامت دیوانگی نمیدونم. علامت این میدونم که آدم با خودشم میتونه دوست باشه! هوا خوبه و همه چی قشنگه و من دارم سعی میکنم چند تا دوست پیدا کنم ! یعنی شاید پیدا کنم. فعلا که حوصله آدمای جدید و ندارم . دوست دارن رازای ادمو فاش کنن و من نمیخوام رازهامو به کسی بگم . خیلی به باغبونی وابسته شدم. این بده ! باغبونی قشنگه ولی یه بدی داره ... به آدم یاد میده چجوری تنها باشه ! چجوری یه جای 10 متری داشته باشه و 10 سال بدون اینکه به کسی نگاه کنه تو همون 10 متر بمونه و لذت ببره ! نه؛ باید با آدمای دیگم معاشرت کرد؛ شاید اینبار چیزی برای گفتن و شنیدن پیدا
بشه. باید یه راهی پیدا کرد که هی هر روز مجبور نشد نقابای مختلف زد ؛

0 Comments:

Post a Comment

<< Home