نقاب
امروز کلی با خودم حرف زدم. خیلی وقته با خودم حرف میزنم. منکه اینو علامت دیوانگی نمیدونم. علامت این میدونم که آدم با خودشم میتونه دوست باشه! هوا خوبه و همه چی قشنگه و من دارم سعی میکنم چند تا دوست پیدا کنم ! یعنی شاید پیدا کنم. فعلا که حوصله آدمای جدید و ندارم . دوست دارن رازای ادمو فاش کنن و من نمیخوام رازهامو به کسی بگم . خیلی به باغبونی وابسته شدم. این بده ! باغبونی قشنگه ولی یه بدی داره ... به آدم یاد میده چجوری تنها باشه ! چجوری یه جای 10 متری داشته باشه و 10 سال بدون اینکه به کسی نگاه کنه تو همون 10 متر بمونه و لذت ببره ! نه؛ باید با آدمای دیگم معاشرت کرد؛ شاید اینبار چیزی برای گفتن و شنیدن پیدا
بشه. باید یه راهی پیدا کرد که هی هر روز مجبور نشد نقابای مختلف زد ؛
0 Comments:
Post a Comment
<< Home