پوپولیدز
شب و ماه و تنهایی و قلیان
یاد دوستت دارم ها و پدربزرگ
فراموشی اندیشه ام با سهراب که
در هوای دوگانگی ؛ تازگی چهره ها پژمرد
بیایید از سایه - روشن برویمُ
بر لب شبنم بایستیم
و اگر جای پایی دیدیم , مسافر کهن را از پی برویم
برگردیم و نهراسیم , در ایوان آن روزگاران , نوشابه جادو سرکشیم
...
نزدیک ما شب بی دردیست , دوری کنیم
کنار ما ریشه بیشوری است , برکنیم
و نلرزیم , پا در لجن نهیم , مرداب را به تپش درآییم
...
برویم , برویم , و بیکرانی را زمزمه کنیم
0 Comments:
Post a Comment
<< Home