خدایا... اگه هستی، اگه وجود داری، پس الان کجا هستی؟ داری چی کار میکنی؟ هنوز کاسه فرنی ات توی دستات هست؟ هنوز داری با عروسک های خیمه شب بازی ات حال میکنی؟ خدا... این روزها خیلی داغونه. این رو بفهم لطفا! نمیتونم بخوابم. حتی یک ثانیه. دارم روانی میشم... شدم...
تو اون بالا چه کاره هستی پس؟ فقط یه تماشاچی؟
:(
:(
:(
:(
تو اون بالا چه کاره هستی پس؟ فقط یه تماشاچی؟
:(
:(
:(
:(
Source: Sun joon
2 Comments:
ارغوان اين چه راز ي است كه هر بار بهار با عزاي دل ما مي آيد ؟ كه زمين هر سال از خون پرستوها رنگين است وين چنين بر جگر سوختگان داغ بر داغ مي افزايد ؟ ارغوان پنجه خونين زمين دامن صبح بگير وز سواران خرامنده خورشيد بپرس كي بر اين درد غم مي گذرند ؟
مرسی لالخ جون
دو ساعت از وقت ارزشمدنت ؟
من با همین خوشحالم .
مرسی با باسخ قشنگت ...
Post a Comment
<< Home