Tuesday, January 06, 2009

خیلی دلم میخواد تو یه پس کوچه تو لندن یه کتاب فروشی گرد و خاک گرفته داسته باسم و هر از چند گاهی یه گردگیری الکی از کتابها بکنم . اونوقت دو نفر روشنفکر عاشق بیان و ۲-۳ ساعتی اونجا ول بگردن و راجع به واسیلی زایتسکف حرف بزنند در حالیکه من دارم صدای تپیدن قلبشونو میشنوم و خودشون به روشون نمیارن .

0 Comments:

Post a Comment

<< Home