قرار
هفته گذشته : ساعت ۸ شب جمعه هفته دیگه با جان قرار داریم. جلسه مهمیه و کارا رو باید انجام بدیم.
کار کردیم و همش تو فکر این بودم که جان تو همونی خصوصی با ما چیکار داره ...
کوهیار آمد و یه سری کار داشت که باید انجام میداد.
ساعت ۹ جمعه شب شد و منم حواسم بنود که دیر شده. خلاصه چشتون روز بد نبینه .همون حدودا بود که راه افتادیم و رفتیم طرف خونه کاوه اینا.
دم در کیارش بود و کاوه هم زنگ زد و کوهیار داد دست من گوشی رو که با کاوه خودم حرف بزنم که گفت یه چند دقیقه طول میکشه که من حاظر شم.
کوهیار دوید و رفت تو و منم دنبالش که منتظر کاوه بشم .
وارد اتاق شدم و خشکم زد !
تولدت مبارک بود که تو من میشنیدم
خلاصه بسیار تولد خوب و به یاد ماندنی شد. دست همه درد نکنه
کار کردیم و همش تو فکر این بودم که جان تو همونی خصوصی با ما چیکار داره ...
کوهیار آمد و یه سری کار داشت که باید انجام میداد.
ساعت ۹ جمعه شب شد و منم حواسم بنود که دیر شده. خلاصه چشتون روز بد نبینه .همون حدودا بود که راه افتادیم و رفتیم طرف خونه کاوه اینا.
دم در کیارش بود و کاوه هم زنگ زد و کوهیار داد دست من گوشی رو که با کاوه خودم حرف بزنم که گفت یه چند دقیقه طول میکشه که من حاظر شم.
کوهیار دوید و رفت تو و منم دنبالش که منتظر کاوه بشم .
وارد اتاق شدم و خشکم زد !
تولدت مبارک بود که تو من میشنیدم
خلاصه بسیار تولد خوب و به یاد ماندنی شد. دست همه درد نکنه
0 Comments:
Post a Comment
<< Home