Tuesday, June 13, 2006

افتخار و پیروزی



ابراهیم نبوی

اگرچه قرار نیست همیشه از هرچیزی نتیجه سیاسی بگیریم، این کار را می کنیم، چون انجام دادن این کار در ایران بسیار ساده و راحت است. به همین دلیل در حاشیه مسابقه فوتبال ایران و مکزیک که تیم ایران در آن با نتیجه سه بر یک شکست خورد، نتایج زیر به دست می آید:

یک: ما ایرانیان احتیاج به افتخار داریم، معمولا برای افتخار کردن یا باید دانشمندان بزرگی داشته باشیم، یا باید سیاستمداران مهمی داشته باشیم، یا جایزه نوبل بگیریم، یا تاریخی پر از افتخار داشته باشیم، یا سینمای ما در جهان افتخار کسب کند، یا جزو زیباترین موجودات باشیم، یا جزء قوی ترین ملت ها باشیم، یا جزو ثروتمندترین ملت ها باشیم و بالاخره یکی از اینها باشد تا افتخار کنیم. دانشمندان جدید ما که از دست حکومت فرار می کنند و به افتخارات کشورهای دیگر تبدیل می شوند، سیاستمداران مان اگر قابل افتخار باشند یا زندانی می شوند یا کشته می شوند یا بدنام می شوند یا تبعید می شوند و یا فلج می شوند، برنده جایزه نوبل مان هم فعلا فقط حق حرف زدن درباره جرج بوش را دارد و خودش متهم است. تاریخ پر افتخارمان هم هفته ای یک بار به عنوان تاریخ ظلم و سگ پرستی و گاوپرستی و آتش پرستی و چیزهای دیگر به زباله دانی تاریخ پرتاب می شود، سینمای ما هم که قبلا در دنیا افتخار کسب می کرد فعلا ممنوع الافتخار شده و کارگردانان ما برای کسب افتخار هفته ای شش بار باید بدبختی بکشند و حقارت تحمل کنند یا به فرانسه و تاجیکستان و افغانستان و عراق بروند، زیباترین مردم مان هم که ممنوع التصویر هستند و ملکه زیبایی کشورهای دیگر می شوند، قوی ترین آدمهای کشورمان هم که برای باقی ماندن در صحنه ورزش، تبدیل به قاب تابلوی تصویر مقامات مملکت می شوند، ثروتمندترین های کشورمان هم که از 3000 سال قبل تا حالا معلوم است که دزدند، اگرهم دزد نباشند منفور هستند. در نتیجه می ماند یک تیم فوتبال و یک ملت نیازمند به افتخار. طبیعی است که وقتی سی نفر موقع عملیات پشت در جمع می شوند و از یک سال قبل منتظرند که داماد عزیز افتخار کسب کند، و کلی توپ و ترقه در می کنند، داماد لر عزیز دست پاچه می شود و به جای اینکه گل بزند، گل می خورد. این از افتخار.

دو: یکی از مشکلات مملکت ما و طبیعتا فوتبال ایرانی این است که کسی که گل باید بزند گل نمی زند و کسی که قرار است دفاع کند گل می زند.

از نظر ورزشی سیاسی علی دائی مثل هاشمی رفسنجانی است، وزنه مهمی است و از وقتی تاریخ به یاد دارد، هست، فقط از سرش استفاده می کند، اما از جایش تکان نمی خورد. علی دایی از سرش خوب استفاده می کند، اما برای اینکه سرش در جای مناسب باشد، باید از پایش استفاده کند تا سرش را توسط پایش حمل کند، اما چون از پایش استفاده نمی کند، باید به جای اینکه سرش به توپ بخورد، توپ سرش را پیدا کند و تصادفا اتفاقی بیفتد.

علی کریمی مثل خاتمی است، باعث افتخار ماست، کارهای بزرگی می کند، اما جلو می رود، دور می زند و درست موقعی که باید بهترین کار را بکند، خسته می شود.

مهدوی کیا از نظر سیاسی مثل محسن سازگاراست، استارت هایش عالی است، اما وقتی ماشین اش ایراد پیدا می کند این استارت ها فقط باعث خالی شدن باطری اش می شود. او به سرعت حرکت می کند، از بقیه تیم جدا می شود و چشم به هم بزنی رفته است خارج.

خداداد عزیزی هم مثل گنجی است، شش سال پیش دوسال در اوج درخشش بود، حالا بکلی حذف شده است.

میرزاپور هم مثل کروبی است، یک دفعه می بینی پرواز می کند و سخت ترین شوت ها را می گیرد، بعد یک دفعه به قول خودش می رود نیم ساعت بخوابد، مسابقه را می بازد.
نکته مهم: نقش نحوست در بازی بسیار مهم است، دروازه بانی که رئیس جمهور کشور به او گل بزند، طبیعی است که هر کسی از راه برسد به او گل می زند.
یک پیشنهاد سازنده در مورد میرزاپور: پیشنهاد می کنم در بسته پیشنهادی هسته ای ایران برای اروپا میرزاپور را هم بگذاریم، بلکه با یک چیزی عوضش کنند.

سوم: یک مشکل اساسی فوتبال و سیاست ایران این است که ما وقتی یک اشتباه می کنیم، به جای اینکه اشتباهمان را اصلاح کنیم، آن را به شکل دیگری تکرار می کنیم. برانکو اعلام کرد: «فقط میرزاپور مقصر بود» به همین دلیل قرار است علی دائی که در مسابقه با مکزیک به دلیل کم تحرک بودن پایش خواب رفته و گفته می شود که نقرس گرفته است، در بازی پرتقال حذف شود و میرزاپوردر بازی بعدی هم حضور داشته باشد که امکان این را داشته باشد که به تقصیراتش ادامه دهد. علی دائی در پاسخ به این سووال که چرا با وجود اینکه پیر شده ای اما هنوز بازی می کنی؟ گفت: «من وقتی وارد زمین می شوم احساس جوانی می کنم.» خبرنگار سووال کرد: شما وقتی جوان بودید و احساس جوانی می کردید، چکار می کردید؟ علی دائی گفت: می رفتم پارک، روی چمن ها قدم می زدم.

چهارم: ما ایرانی ها عادت داریم که همیشه مشکل را در یک جای دیگر جستجو می کنیم. «هوشنگ نصیرزاده» گفت: «کفش های بازیکنان ما مناسب نبود و زمین بازی سه روز است که آفتاب می خورد.» وی همچنین اعلام کرد چون کره زمین در آلمان گرد است و ما عادت داریم در ایران روی زمین صاف بازی کنیم، به همین دلیل شکست خوردیم. وی پیشنهاد کرد برای بازی های بعدی کارخانه نایک و آدیداس کفش های مخصوص تیم ملی ایران را طراحی کرده و کره زمین تا هفته بعد مکعب بشود.

و چند موضوع مهم: چرا ما اگر قهرمان جام بشویم پدرمان در می آید؟

1) اگر قهرمان شویم باید شادی کنیم، اگر شادی نکنیم دق می کنیم، و اگر شادی کنیم دو حالت دارد، یا ماموران کتک می زنند و شادی مان را کوفت مان می کنند، یا هیچ چیز نمی گویند و می گذارند شادی مان را بکنیم. اگر هیچ چیز نگفتند و گذاشتند شادی مان را بکنیم، دو حالت دارد، یا می خواهیم در عرض سه ساعت تمام شادی های عقب مانده این 27 سال را بکنیم که در این حالت دولت مجبور است ارتش را به خیابان بیاورد، یا اینکه مثل پسرها و دخترهای خوب یک ساعت شادمانی می کنیم و بعد توسط نیروی انتظامی بازداشت شده و یک شب تا صبح شادمانی از دماغ مان در می آید.

2) اگر قهرمان شویم اول باید پیامی را که در آن به همه ملل جهان توهین می شود تحمل کنیم، بعد باید پیام احمدی نژاد را که در آن به تمام گذشته و آینده ایران اهانت می شود تحمل کنیم، بعد باید پیام رئیس مجلس را که در آن به کلیه جناح های سیاسی انقلابی و غیرانقلابی و غیره اهانت شده است تحمل کنیم. بعد باید پیام هاشمی رفسنجانی را که در آن مشت محکمی به دهان آمریکا زده شده است تحمل کنیم. معمولا میزان تحقیری که در این پیام ها می شویم از میزان افتخاری که در اثر پیروزی به دست می آوریم، بیشتر است.

3) اگر قهرمان شویم باید سرودمان ملی مان را پخش کنند، با توجه به اینکه سه چهار تا سرود ملی داریم از قبیل « ای ایران ای مرز پرگهر...»، « سر زد از افق مهر خاوران...»، «خمینی ای امام ، خمینی ای امام»، « شد جمهوری اسلامی به پا...»، « شاهنشه ما زنده بادا...»، « یار دبستانی من» و اخیرا «آی بری باخ بری باخ»، هر کدام از سرودها که پخش شود، بخشی از ملت حال شان بد می شود و بخشی دیگر حال شان خوب می شود. از طرفی اگر قهرمان شویم باید پرچم عزیز کشورمان را هوا کنیم، الحمدالله شصت تا پرچم ملی داریم، یکی فقط سه رنگ است، یکی پرچم الله دار است، یکی شیروخورشید دارد، یکی شیروخورشید با شمشیر دارد، یکی الله دار است و بغلش دالبر دارد، یکی پلیسه است، یکی زیکزاک دارد، یکی پیلی دارد... و هر کدام از این پرچم ها را که هوا کنیم عده ای حال می کنند و عده ای ناراحت می شوند.

4) اگر حذف شویم تکلیف مان معلوم است، یا دائی مقصر است یا میرزاپور یا برانکو یا مهدوی کیا یا کریمی یا سایر بازیکنان و مربیان، اما اگر پیروز شویم عامل این پیروزی اول مقامات هستند و دعاهايشان و رئیس فدراسیون و سربازان گمنام و خوشنام و بدنام اسلام و ملت شهیدپرور و نهایتا در صورت پیروزی تنها کسی که اثر ندارد، تیم ملی است. به همین دلیل اگر حذف شویم دردش کمتر است، اگرچه حالش بیشتر است.

در همین راستا پیشنهاداتی برای پیروزی تیم ملی ایران در مقابل پرتقال و آنگولا داریم که فردا اعلام می کنیم. ضمنا دو روز پیش رفتم به کنسرت راجرواترز در هلند، گزارش تصویری کنسرت راجرواترز را در روزآنلاین خواهيد خواند.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home