Sunday, June 04, 2006

من زان خودم، چنان که هستم، هستم



مرگ ، زندگی ، لذت ؟ مفاهیمی که برام مهمن ولی دیگه واسه خودم ! نمیدونم که آیندخ چی میخواد بشه و اصلا نمیدونم که آینده ای
هست یا نه ولی جالب اینجاست که برای بهزاد این نکته دیگه مهم نیست چرا که میفرماید
گر من ز می مغانه مستم، هستم
گر عاشق و رند و می پرستم، هستم
هر طایفه ای زمن گمانی دارد
من زان خودم، چنان که هستم، هستم
قشنگ است وقتی خودمم . کودکم وقتی خودمم و از این کودکی به خودم میبالم . وقتی دوستانم خوشجالند از بودن با من ، وقتی حیوانات خوشجالند از بودن با من ، وقتی خودم خوشحالم از بودن با من ، دیگر چه غم باد

0 Comments:

Post a Comment

<< Home