جواب استاد شجریان به شاعر دربار
خاک پای ملت ایران - محمد رضا شجریان
گم نخواهد شد صدای ِ ناز من ++++ چونکه از دل می رسد آواز من
این نه آواز من و ساز من است ++++این صدای سالهای میهن است
ربنا خواندم که ملت روزه بود++++ روزه ی دل بود و غمها می فزود
من صدای شادی این مردم++++م من خود آزادی این مردمم
حیف عمری را که جهل آمد پدید++++ حیف ملت رنگ آزادی ندید
من نه پیرم آنچه را گفتی حسود ++++ پیر راهم دان به هر بود و نبود
مطربم خواندی عزیزا ، جاهلی++++ جاهلی؟ نه ،نه ،بلکه عاملی
تاج را قدرش شناسی بی خرد++++ ای که خواندی ملتی را رنگ زرد؟
ملتی را گر ندیدی . مرده ای ++++ چوب رب را بی صدا تو خورده ای
این نشان است تا روی رو به زوال++++ هرکه شد خارج ز مرز اهتدال
قدر "سایه" می شناسی ای عدو؟ ++++ او که هجرت کرد از رفته بر او
سایه خورشید است در این آسمان++++ گرچه گفته است او مرا آوازه خوان
خانه ی من شد دل پیر و جوان++++ معبد عشاق دل شد آستان
من غرور خود ز ملت یافتم ++++نی به زر یا زور قدری یافتم
ناز را بازار ملت می خرد++++ ملتی نامم به عزت می برد
من اگر خاشاک باشم بهتر است++++ بهتر از آنکس که مخدوم زر است
خادمش افسوس نادان است و بس++++ کی شناسد فرق زر با جمله خس
من اگر پیرم ولی مستغنیم++++ بی نیاز احترامم ،دون نیم
گوشه گوشه ،نام من آواز شد ++++ آگهی شعرت به کین ،همساز شد
جاهلا! زین بیش تو یاوه مگو ++++ رو ره عشق مرا ای دل بپو
0 Comments:
Post a Comment
<< Home