Friday, September 22, 2006

اول مهر


روز اول مهر که میشد ؛ آقا بابا همیشه با یه شادی خاصی میخوند
مدرسه ها وا شده
همهمه برپا شده
...
یادش بخیر
این فقط یک عکس نیست . کل زیبایی کودکی من در این عکس نهفتس . وقتی به او نگاه میکنم؛ زیباترین لحظاتم به یادم میاد. وقتی به دیوار عکس مینگرم؛ به یاد باغچه کوچک کنار دیوار میفتم و ساعتهایی که به بوییدن گلهایی که کاشته بود گذشتند و چه زیبا گذشتند. وقتی به درخت مو گوشه عکس نگاه میکنم ، به یاد روزهایی میفتم که از روی بالکن میپریدم رو دیوار تا انگورای اون درخت رو بچینم
به یاد پارک کردن ماشینش توی حیاط ! به یاد پارک رفتنش ... تمام خونه رو میتونم با تمام جزئیاتش ترسیم کنم . حتی پنجرا آشپزخونه رو که به یه حیاط خلوت کوچک باز میشد
دارم به سوناتای باخ گوش میدم و مینویسم ... باور دارم که باخ هم لذت دوست داشته شدن و دوست داشتن رو درک کرده که من اینگونه به او احساس نزدیکی میکنم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home